میخاست بچه رو ببره با خودش بردمش امادش کنم خیلی اذیتم کرد کوچیکم نیس ۸ سالشه خیلی جیغ جیغوعه و رومخه اعصابمو بهم ریخت بهش گفتم بزار برگردی من میدونم چیکارت کنم اونم شروع کرد گریه زاری ش شوهرمم اومد گف چته گف مامان اینطوری بهم گف اون احمقم چشاشو گرد کرد واسم با اخم و تشر بهم گف صد بار مگه بت نگفتم این حرفو ب بچه نزن! منم گفتم تو واسه چی دخالت میکنی میکنی ؟ اونم دوباره حرفشو تکرار کرد ولی ایندفعه بلندتر منم باز تکرار کردم حرفی ک ب بچه زدم رو ، راستش اره چند بار گفته این حرف درست نیس ولی من واقعا خسته بودم باردارمم هستم خیلی زیر شکمم درد دارم اونم اذیت میکرد بهش اینو گفتم حالا من همیشه ب بچه ی چیزی میگم اون اعتراضمیکنه منم میگم دخالت نکن اونم میگه فقط تو دخالت میکنی؟! منم گفتم دخالت ک میکنم تو دعوام میکنی ک دخالت نکن یعنی چی اخه؟! تازه باهم اشتی کرده بودیم مثلا😔همیشه میگم جلو بچه نکن اینجوری میگه حق با توعه معذرت میخام ولی باز کار خودشو میکنه سر بچه روانی میشه حتی وقتی گریه بچه همسایه میاد همش میگه برو ببین مامانش کجاس سر این دومی از الان استرس گرفتم😔
انگار مامانم رفته بازار منو نبرده انگار همه دوستام افتادن کلاس 1من افتادم 2 انگار نقاشی 19گرفتم ،انگار همه رفتن اردو بجز من. انگار همه سرکلاسن من نمیتونم کلاسو پیدا کنم. انگار..... حالم اینطوریه..
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.