ازصب درگیر بچه ها و نهار وتغذیه مدرسشون بودم فرستادم مدرسه بعد خونرو صفر تاصد تمیز کردم درحد جنون امیز کثیفش کرده بودن ؛بعد اومدن گفتن بریم خونه بازی
ناهار نخوردم قرمه سبزیم بد شده بود بدغذام خیلی لب نزدم بچه ها با اشتیاق خوردن خوشبختانه؛ اینجام بوفه نداره واسه بچه ها کیک گرفتم از بیرون قبل اومدن خوردن الان ... برا خودم باز یادم رفت قندم افتاده هرکارم میکنم نمیان بریم مث من نباشید خودتونو اولویت بزارید
دلم میخاست بخابم عصر ولی از کی تو این خونه بازی کسل کنندم سردمم هست ....در مظلومانه ترین حالت ممکنم