سرت رو درد نیارم
ی دوستی داشتم به قول امروزی ها تپه نریده نذاشته بودیم
همه حرفهامونو به هم میزدیم اونم اصلا مذهبی نبود
گفتم بهش فلانی من حالم گرفته است آروم نمیشم بریم اعتکاف😅
گفت بریم اونجا رو هم به گند بکشیمو بیایم😂ولی گفت باشه
خلاصه رفتیم ثبت نام کردیم
با ناخن لاک دار پا رفتیم مسجد و مراسم اعتماف بماند که این زن زوله ها چقدر چپ چپ نگاهمون میکردن😂
خلاصه اونجا ی چیز از خدا خواستم
حتی قسمت دوم خواستنم از خدا برام خیلی سخت بود😭😭