چجوری let someone go بکنیم😔💔

سرت رو درد نیارم

ی دوستی داشتم به قول امروزی ها تپه نریده نذاشته بودیم

همه حرفهامونو به هم میزدیم اونم اصلا مذهبی نبود

گفتم بهش فلانی من حالم گرفته است آروم نمیشم بریم اعتکاف😅

گفت بریم اونجا رو هم به گند بکشیمو بیایم😂ولی گفت باشه

خلاصه رفتیم ثبت نام کردیم

با ناخن لاک دار پا رفتیم مسجد و مراسم اعتماف بماند که این زن زوله ها چقدر چپ چپ نگاهمون میکردن😂

خلاصه اونجا ی چیز از خدا خواستم

حتی قسمت دوم خواستنم از خدا برام خیلی سخت بود😭😭

سرت رو درد نیارم

ی دوستی داشتم به قول امروزی ها تپه نریده نذاشته بودیم

همه حرفهامونو به هم میزدیم اونم اصلا مذهبی نبود

گفتم بهش فلانی من حالم گرفته است آروم نمیشم بریم اعتکاف😅

گفت بریم اونجا رو هم به گند بکشیمو بیایم😂ولی گفت باشه

خلاصه رفتیم ثبت نام کردیم

با ناخن لاک دار پا رفتیم مسجد و مراسم اعتماف بماند که این زن زوله ها چقدر چپ چپ نگاهمون میکردن😂

خلاصه اونجا ی چیز از خدا خواستم

حتی قسمت دوم خواستنم از خدا برام خیلی سخت بود😭😭

۶ سال با هم بودیم

خوب و خوش انقدر باهاش خاطره داشتم‌

انقدر خاطره بازی میکردم تو ذهنم و وجودم

ولی بهم خورد😕

بعد از اون داغون شدم

جوری حالم بد بود که غذا از گلوم پایین نمیرفت

اصلا غذا میخوردم سریع برمیگردوندم خواب آروم نداشتم

عصبی بودم😕

گفتم خدایا

مهر منو به دلش بنداز دوباره برگرده😕😕همش دعام این بود

قسمت دوم دعام این بود که خدایا اگر هیچ جوره راه نداره خودت از دلم دورش کن ی بهترشو همه چیز تمومشو برام جور کن

اما از ته دلم دوست داشتم باز خودش برگرده

زجه میزدما خلاصه از اعتکاف اومدیمو من همچنان حال خوشی نداشتم

گذشت تا ماه رمضان شد

روزه که نگرفتم 

فقط نزدیک شب های احیا رفتم مسجد زار زدما زجه میزدما 

خدا رو قسم میدادم کمکم کنه 

گفتم خدایا

مهر منو به دلش بنداز دوباره برگرده😕😕همش دعام این بود

قسمت دوم دعام این بود که خدایا اگر هیچ جوره راه نداره خودت از دلم دورش کن ی بهترشو همه چیز تمومشو برام جور کن

اما از ته دلم دوست داشتم باز خودش برگرده

زجه میزدما خلاصه از اعتکاف اومدیمو من همچنان حال خوشی نداشتم

گذشت تا ماه رمضان شد

روزه که نگرفتم 

فقط نزدیک شب های احیا رفتم مسجد زار زدما زجه میزدما 

خدا رو قسم میدادم کمکم کنه 

خلاصه 

یسری قولها اونجا به خدا دادم

هرچند به بیشترشون عمل نکردم اما

خب بماند

۲ ماه بعد همون دوستم منو با ی پسری آشنا کرد🥰

شاید باورت نشه

میخواستم برم با این پسر سر قرار باز به دوست پسر سایقم زنگ زدم گفتم من دارم میرم سر قرار🥴🫣🥴چقددددر خر بودم

با اون پسر دوست شدمو شد همسرم

خدایی زمین تا زمان با اون فرق داشت

الان روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم که اون قضیه نموم شد

و با همسرم آشنا شدم

شاید باورت نشه

میخواستم برم با این پسر سر قرار باز به دوست پسر سایقم زنگ زدم گفتم من دارم میرم سر قرار🥴🫣🥴چقددددر خر بودم

با اون پسر دوست شدمو شد همسرم

خدایی زمین تا زمان با اون فرق داشت

الان روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم که اون قضیه نموم شد

و با همسرم آشنا شدم

خلاصه که میدونم دوران به شدت سختی رو میگذرونی

اما میگذره

فقط کاری نکن که بعدها حرص حماقت این روزهاتو بخوری

من همچنان داذم حرص حماقت اون دورانمو میخورم

که چرا من انقدر  احمق بودم😭😅

بدنم یخه‌ولی سردم نمیشه

حسم مُرد دستت واسم رو شد برا همیشه 

از خدا بخواه 

اگر صلاح نیست بهم برسید

لا اقل خودش از دلت دورش کنه

من همش دعام این بود

خییییلی اذیت شدم

۶ سال از عمر و جوونیم رفت به پای ی بی سر و پا ولی اونوقت حالیم نبود عشق آدمو کور میکنه و کر

نزن

چون بعد از بیست سال 

مثل الان من بازم حرص کارهای خودتو میخوری