خواهر دم بخت داره
داداشش میخواد ازدواج کنه
دوست ندارم توی خونه ای که جاری جوون رفت و آمد داره زندگی کنم
دوست ندارم هر روز که از پله هام میگذره از جلو در هال پذیرایی مادرشوهرم بگذرم و بیرون که رفت آمد دارن هی ناچار به دیدار و سلام باشم بااینکه صلح طلب و اهل احترامم