بددم میادد دارم روانی میشم از این فکرا همش ترس دارم که خدای نکرده اتفاقی بیوفته یکماه پیش نشسته بودیم شاد و خرم کنار هم پسرخالم زنگ زد مادرم خبر فوت پدربزرگمو داد از اون موقعه تا الان ترس از دست دادن پدرمو دارم و فکرای بد میاد تو ذهنم چکار کنم ذهنم خالی بشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
افرین خصوصا شبازود بخواب و خودتو مشغول کنفکر بد اومد سمتت میتونی حمد یا صلوات بخونیمن تجربه کردمذهنو ...
دست درد نکنه آبجی امیدوارم اونقدر سرمون مشغول بشه که به این چیزا فکر نکنیم و خودمونو اذیت و سرزنش نکنیم همیشه میگم استغفرلله لعنت بر شیطون زود از ذهنم پاک میشه این فکر نزاحم بعد برمیگرده سوره حمد هم امتحان میکنم
ترس ازدست دادن عزیزان طبیعیه من سنم کم بود اصلا ب این چیزا فک نمیکردم ،ولی بزرگ شدم همش ب مرگ بابام فک میکردم سه ماه قبلش خواب دیدم فوت کرده حتی توخواب مراسم چهلم روهم دیدم بعدش فوت کرد خیلی وحشتناک بود چون تو خواب و واقعیت تجربه ش کردم 🖤