اون خونمونو عوض کردیم
ولی انگار به خونه نیست
الان بچه ج... ها راه میرن
گفتم که پیش شوهرم یهو شدید میدوه انگار
بخدا شوهرم قوته قلبه اصلا نمیترسم
یبار پسرم عمل داشت شوهرم شب پیشش تو بیمارستان موند
من اون شب انگار تو برزخ بودم از ترس فقط داشتم گریه میکردم اصلا نخوابیدم