سر ی بحثی ک بقبه برام حرف درآورده بودن خدا نشناسا
مادرشوهرم برگشت ب مامانم گف کاش از اول برای دخترتون گواهی بک..میگرفتین تا هم خیال خودتون راحت شه هم ما
من خیلی عصبی شدم چقد با شوهرم بحث کردم شوهرمم گف برای ما رسمه و مامانم بمن گف من ب تو نگفتم بهت اعتماد داشتم