متنفرم از خوذم از زندگیم

بحدا به من باشه کل خونشو دسته گل میکنم براش

مادرمه

الان دلم ازش شکسته ولی طاقت ندارم یه تار مو از سرش کم میشه

منتهی چون وسواسیه اجازه هیچ کاری رو نمیده بهت

بعدش خودشم همش گله میکنه من سالم نیستم من فلانم من بهمانم

آره

درسته بازنشسته ست

ولی بازنشسته از یه جای خوب و شکرخدا الانم مغازه داره و دستشون به دهنشون میرسه

ولی من بخاطر دوتا بچه م نمیخام جدا شم

جمعه باباشون عصر  اومد از خونه مامانم برد تا ساعت 12/5 که برگردونه من عین اسپند ذو آتیش بودم

نکنه برشون نگردونه

نکنه امشب پیش من تباشن و...

شدیدا وابسته م به بچه هام و قانون هم میگه تا 7 سال جفت یچه ها مال مادرن

بعدش پدر

دختر 9 سالگی انتخاب میکنه با کدوم باشه

پسر 15 سالگی

بنظرت منی که یه شب دوریشونو نمیتونستم تحمل کنم،دوسال یا هشت سال میتونم؟

میدونی هی کوتاه میام

هی کوتاه میام

صبر میکنم

هیچی نمیگم

ولی خب کاسه صبرم لبریز میشه و تمام

خوشبحال خواهرت که قبل از بچه جدا شده

از فردا تصمیمم همینه

من باید شاغل بشم

باید

مبدونم بخدا میدونم

ولی مگه میذاشت

بچه کوچیکم که خیلی شلوغه

هفته پیش مریض شده مامانم

رفته بود مراسم ختم و فرداش مریض شد

اومده هی میگه از پسر تو گرفتم

درحالیکه پسر من یه هفته قبلترش مریض شده بود

یا من سرماخوردگی ساده نگرفتم که انفولانزا گرفتم

میگم حالم بده

میگه آره منم حالم بد بود کی بود به دادم برسه با اون حال پاشدم براتون غذا پختم

میگم مادر من مگه من نگفتم بذار من بپزم گفتی نه یا بیچاره بابام هزار بار نگفت این چند روز رو از بیرون بگیرم نذاشتی پس دردت چیه آخه

یانی تا نخاد بهت ثابت کنه از تو بدبخت تر بپده ول کن نبست

مال من متاسفانه از ایناش نیست

حرف زور میگه

هرمناسبتی هر سفری حتی گردش روز جمعه میگه فقط با من و خونواده ی من باید باشیم

درحالیکه من تک دخترم و دلم میخاد با خونواده منم باشبم

یعنی اینا کلا جوری تربیت شدن که به طرف مقابلشون به زور تحمیل کنن که پدر و مادر من مهمن و برای تو هیچن

هم برادرشوهرام هم خواهرشوهرامم دفیقا همینن

و من نمیتونم اینو تحمل کنم

یا اقتدار چی؟برای مامانم 1 تومن روز مادر داد،برای من 2 تومن برای مامان خودش 4/۵ تومن

بخدا مادرش دلسوز باشه و....نمیسوزم

کرونا گرفته بود داشت میمرد مادرش نکرد یه سوپ بپزه براش بفرسته

مامان من و من هلاک بودیم که حالش خوب بشه

یا تا حالا نشده بابت یه مراسمی مادرشوهرم یه ساعت بچه هامو نگه داره

 تا تقی به توقی میخوره میگه بچه ها رو بذاریم پیش مامانت 😏

نمک نشناس واقعی برای خونواده من

برا تولد دخترم گوشواره گرفتن مامانمینا گیر داده بود اون بزرگتره رو بردار

تهش مال بچه های ماست

بعد مامانشینا فقط 500 تومن کادو دادن

اینا مثالن

کاملا موافقم با این حرفت

ولی لااقل یه ماه دندون رو جیگر میذاشت که شوهرم بیاد دنبالم اگه نمیومد بله

الهی بگردم

من تحمل دوری از بچه هامو ندارم

منم نمیخام برم ولی این مرد روانی کاری میکنه که از قصد انگار میخاد با حرفاش دقت بده، جون بدی و بمیری و این کیف کنه

پس خاک بر سر من یعنی 

خدا نکنه عزیزم