عقدم
شوهرم هرموقع مریض میشه شده به زور بردمش دکتر که زود خوب بشه
الان که من مریض شدم یه زنگ نزده حالمو بپرسه
اما مامانش که مریض میشه زود میبرتش دکتر آبمیوه برا مادرش میخره...
از صبح دلم میخواد گریه کنم.... به قدری ناراحتم به قدری عصبیم
بهش بگو حتما
خبرداره مریض شدی؟
بهش بگو توقع دارم اونجور که بهت اهميت میدم بهم اهميت بدی
باهاش درمیون بذار
جوابشو نده سرد برخورد کن حساب کار میاد دستش تا دفعه اخرش باشه
من تا مریض میشم تازه پرو میشه
میگه پاشو ناهار بذار فلان بذار
شام چی داریم
اصن درک نداره ،،دکتر دوا که هیچی
ماه پیش مادرشو برد چشمش عمل داشت رف از کارش زد اونو برد
بقول شما اگه واسه اونام انجام نمیداد ادم میگف کلا بلد نیست و ناراحت نمیشد
واای همشون همینن...منم کم ندیدم ازین رفتارا..🥺
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
44 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز