سلام خانمهای عزیز. من چند ماه نبودم دلیلش هم توی تاپیک های بعدیم میگم. خانما از اون شب به بعد تقریباً یک هفته بعدش به شوهرم گفتم اگر اینجوری ادامه بدی طلاق میخوام (من مهریه ام ۷۰۰تا سکه هست) بعد قیافه اش یجوری شد گفت نه عزیزم طلاق چرا اینا هی سعی میکرد آرومم کنه ولی جدی جدی خیلی بهم برخورده بود خلاصه چندتا شرط گذاشتم قطع رابطه با خانواده اش و اینکه خونه رو به نام من بزنه قبول کرد خونه رو بنامم زد بعد از دو روز مادر شوهرم رنگ زد شروع کرد به فحش دادن که خاک تو سرت مال بچمو گرفتی خدا ازت نگذره کلی بد و بیرا من صداشو ضبط کردم. چهار روز بعد توی مهمونی مادر شوهرم پسرش از سربازی اومده بود گفتم برم زشته اگه نرم آخه این پسر کوچیکه شوهر منو خیلی دوست داره بعد رفتم مادر شوهرم شروع کرد دوباره به همسایه گفتن که آره عروس سومم باکره نبود از دوست پسرش حامله بود پسر من نجاتش داد بچه رو سقط کرد اینا حالا قیافه من بدبخت که حتی یدونه دوست پسر هم نداشتم😶😐 بعد منم زرنگی کردم رفتم گفتم چرا به همسایه هات نمیگی چقدر بد دهنی با من حرف میزنی؟ بعد گفت درست حرف بزن من از گل کمتر بهت نگفتم منم صداشو که ضبط کرده بودم گذاشتم همسایه شنیدن بعد گفتن مدینه خانم این چه جور رفتاریه اینا بعد یکی یکی دست نوه هاشونو گرفتن رفتن قیافه من😁 مادر شوهرم خجالت کشید بعد شاید باورتون نشه منو از خونش انداخت بیرون🥲🥲 بعد زنگ زدم به شوهرم گفتم شوهرم اومد دنبالم شام منو برد بیرون معذرت خواهی کرد بعد زنگ زد به مامانش گفت دیگه نبینم به زنم بی احترامی کنی خانما بنظرتون شوهرم واقعا بهتر شده؟ پیش مشاور نرفتیم ولی گفتم که چندتا شرط گذاشتم بعد از قبل بیشتر بهش محبت کردم ماچ بغلو اینا دیگه خودتون بفهمید😁❤️ حالا نظرتون رو بنویسید.