ازکارای مادرشوهرم خسته شدم توروخدا بازنیاید داغ دلمو تازه نکنید
تو کارت شوهرم ی مقداربیشتر پول نبود چندماهه بخاطر خرج ماشین نتونستیم درستوحسابی خرید کنیم بعد مادرشوهرم بااینکه چندجا اجاره میگیرن خریدو فروش خونه میکنن همش میگن نداریم الان زنگ زد ب شوهرم مرغ بخربراما شوهرم میگ مرغ داریم ببرم بدم گفتم ماهودمون چندتا تیکه نداریم پدرومادرت یعنی درحد سدونه مرغ پول نداشتن
عصبی شد داد کشید مبلو پرت کرد گفت دستتومیشکونم 😭دارم دق میکنم ازشون بدم اومده