پدرمادرم سنشون بالا رفته اصلا حوصله ی صحبت کردن ندارن نا زنگ میزنم یه چی بگم میپرن بهم که داداشته واویلا تو چرا انقدر تنگ نظری نهمون حبیب خداست فلان و بهمان و.....درحالی که مهمون به قول شما یه روز دوروز نه اینکه یه سال دوسال
دو بار پول نده دیگه روش نشه ازتون بخواد،به شوهرتم بگو نده،به داداشتم بگو بدهیای قبلی رو صاف کن بعدا
نکه خیلی اهمیت میده و بگم گوش میده لات شده لات فقط میشینه با گوشی با دخترای مردم چت میکنه یه بارم با سه دختره قرار داش ادرس خونه مارو داده بود که ازونجا باهم نمیدونم برن کجا دانشگاه فکر کنم این پولارو خرج رفیق بازی و دختربازی هاش میکنه پسره ی الدنگ
یه بار که قسط میخواین بدین یا هزینه چیزی دارین زنگ بزن از پدر و مادرت پول بخواه.
یا میدن که به جای قرضشون حساب کن.
یا نمیدن ولی متوجه میشن که شما پول ندارین و دیگه پول نمیخوان
آره بابای منم آخر سر بهم گفت شوهرت اینجا چندسال خورده رفته یا غذا واسش نبر
ولی بچه های خودش بیشتر خونه م خوردن خودشون نمیومدن بچه هاشو میومدن،منم واسه این مرتب میرفتم درس اونا رو بگم و کمک مامانم شام شش نفر بذارم کار خونه کنم
وگرنه الان که درس اونا تموم شده منم بچه دار،ده روز یه بارم نمیگن بیا
ولی منم دیگه رو نمیدم هی بیان
شماهم وضعیتت رو به داداشت بگو بگو با شوهرم دعوام شده بگرد دنبال کار تو کافه یا هرچی،بهم پول نمیده
