خدا نسل اینجور پدرها و مادرهارو تموم کنه
این وسط ظلم ب ما شد ظلم به زندگی که حقمون بود اما نشد یعنی نشد که بشه همیشه به مادرم میگم کاش بخاطر من نمیموندی کاش ازش خیلی سال قبل جدا میشدی
همیشه میگه جدا میشدم کجا میرفتم پدری که نداشتم مادرمم با پسرش و زنش زندگی میکنه من کجا میرفتم با دوتا بچه
الآنم راهی جز تحمل کردن نداره راهی جز اینکه سکوت کنه ندارع
دیابت داره قلبش ناراحته شبا تا صبح از درد پا نمیخوابه کاش توان اینو داشتم دست مادرمو میگرفتم باهم دوتایی میرفتیم ی جای خیلی دور دور از بابام دور همهی آدم های غیر واقعی زندگیمون اما نمیتونم
ویزام اومد اما هرکاری کردم نتونستم برم نتونستم از مادرم جدا بشم بارها و بارها بهم گفت برو
برو اونجا ادامه تحصیل بده پیشرفت کن منم همینجوری که تا الان طاقت آوردم از این به بعدش هم طاقت میارم ولی خب من قلبم راضی نمیشد نتونستم که نتونستم
خدا لعنتش کنه باعث شد من از موفقیت های زندگیم عقب بمونم
باعث شد رشد نکنم باعث از هم سن و سال هام عقب بمونم
شما ی امید داری سال بعد از اون خونه میری اما من چی
من درست زمانی که نباید عاشق شدم
الآنم نامزد دارم بارها تصمیم گرفتم نامزدیم رو بهم بزنم چون نمیتونم ازدواج کنم و برم درست بین عشق و نفرت گیر کردم
عشق ب مادرم و نامزدم و نفرت از پدرم
تو بدتر حالت دو راهی موندم و نمیتونم چکار کنم