سه ساله کلفت خانواده شوهرمم

منم خیلی مشکلات داشتم 

مادرشوهرم مریض بود و نیاز به مراقبت داشت ولی نه برادراش نه خواهرش تقبل نمیکردن،فقط یه خواهر دیگرش کمک می‌کرد،همش پیش من بود،میومدن نوبتی میکردن بعد میزدن زیر قولشون و باز خونه من بود،یه روز نگه میداشتن میومدن میذاشتنش دم در خونه ما و میرفتن،حتی زنگ نمیزدن ببینن خونه ایم یا نه،الان ازشون دورم و راحت شدم،هرچند باعث شد از شوهرم دور بیفتم

مرد گنده خودش درست کنه،دو بار تو چار بار خودش،چه پرروه

اسی درکت میکنم و میدونم هیچکاریم نمیتونی کنی،ایشالا زن میگیره شرش کنده میشه،اه

چون باهمسرت شریکه که نباید شما سرویس اضافه بدی گلم.اون یه بحث مردنه و کاریه که شوهرت شریک شده شما که شریک نشدی هر کسی هم سهمشو جدا برمیداره منتی نیس رو سرتون.

 مردِ گنده از پس خودش برمیاد منتها از بس بیشعوره منت میزاره سرتون که دهن شماهارو ببنده. بره غذا اماده بگیره ربطی به شمانداره غذا بزاری جلوش. همه اینا تقصیر شوهرته که اقتدار نداره وگرنه یه مرد ۳۰ساله بلده روپاهای خودش وایسه. وظیفه شما نیس که جلوش دولا راست بشی وظیفه خاهراشه داداش نره خرشونو جمع کنن.

زنگ بزن خاهراش بگو مثلا داداشتونه ها من وظیفه ندارم. بعدم از اون خونه برید خودتون از خودتون خونه دارین؟؟؟ 

انرژیتو به جای نفرین بزار واسه حل کردن مشکلت 

هیچ کی با نفرین به خوشی نرسیده 

نصف شبی یکیو پیدا کردی بپری بهش خودتو خالی کنی 

براون مهم نیست چون بیجا حرف میزنی 

ای خواهرولشون کن خانواده شوهررو

عزیزم بعضی وقتا شرایط کم کم به سمت این چیزا پیش میره،مثلا من خودم مادرشوهرم که از اولش مریضیش شدید نبود،پنج سال بعد ازدواجم دیگه ناتوان شد،خب وقتی میومد خونه من میگفتم نیا،برو بیرون؟؟نمیشد دیگه

از این اتفاقا واسه منم افتاده مادرشوهر منم موقع عقدمون سالم بود الان نیاز به دکتر داره شرایطو پذیرفتم نه کسی رو نفرین میکنم نه ناله

از وقتی من رفتم اون یکی خواهرشوهرم که حتی یه وعده غذا هم بهش نمی‌داد مجبور شد تقبلش کنه،من زیاد ازش خبر ندارم و نمی‌دونم الانا کجا میره،اینقدر دلم ازشون گرفته که از هیچکدومشون خبر نمیگیرم

عنتر خانوم خودتی زن بی ادب 

آدما گاهی نون دلشون رو میخورن بس که دلت سیاهه هر حرفی به دهنت میاد میگی مظلوم نمایی هم میکنی برو به شوهرت بپر تا دیگه عصبانیتت رو سر یکی دیگه خالی نکنی من میشه بوکس تو نیستم