من امشب تنها بودم خونه
بعد سعات ۱۱ و اینا بود با دوست صمیمیم داشتم حرف میزدم حالم بد بود گفتم میترسم امشب یه کار دست خودم بدم. منو بیامرز اگه دیگه نبودم
اونم شروع کرد حرف زدن باهام تا یکم اروم شدم و گفتم انجامش نمیدم
بعد دوست پسرم پیام داد داشتیم حرف میزدیم میگفت چته یجوریی هستی دیگه هی گیر داد منم عکس اون دوتا پیامو که به دوستم گفته بودمو فرستادم براش
اونم اول کلی فوش داد بعد یه عالمه حرف زد باهام
یهو غیب شد بعد چند دقیقه زنگ زد گفت بیا جلو پنجره😭😂
رفتم دیدم نشسته تو کوچه میگه تا نگی گوه خوردم نمیرم
یه سنگ پیدا کرده بود میگفت خودم میام با این سنگ میزنم تو سرت میکشمت😂😂
خیلی خنگه🥲😂