خواهرم سه ساله با پسر خالم ازدواج کرده خالم خیلی ادم خوبیه برا همین خواهرم طبقه پایین خالم زندگی میکنه خونه هم برا خودشونه برا همین نمیتونن از اونجا برن
خواهرم تو خونه کار میکنه بعد شوهرش برا کارش اصلا خونه نیست دوسه روزی میاد یه سری میزنه میره خواهر من از مجردی عادت داشت همیشه تنقلات زیاد بخره الانم تو خونش زیاد خوراکی داره اون تایم که شوهرش خونه نیست خواهرم غذا درست نمیکنه دیگه همین تنقلات میخوره یا یه چیز ساده حالا خالم دوتا پسر داره که مدرسه میرن کوچیکن هروز این دوتا بچه رو میفرسته پیش خواهرم میگه برید برا مدرستون خوراکی بگیرید ازش حالا یکی دوبار عیب نداره ولی نه کل سال اردو برن یا خوراکی روزانه همرو برن از خواهرم بگیرن حالا کار به جایی کشیده خودشون کلید میندازن یواشکی میاد برا بچه های خوراکی بر میداره
بنظرتون خواهرم الکی حساس سده مامانم بهش میگه الکی حساس شدی