هر وقت میرم شهرمون تا میفهمه خودشو میرسونه
یکبار نصف شبی برام قلب فرستاد منم تحویل نگرفتمش
. باهم رفتیم قدم بزنیم همه چی رو از گذشته و آینده ش واسم گفت.
الانم ک دارم برمیگردم پرسید کجایی و ب سلامتی برسی.
19 سالشه من س سال بزرگترم.
خوشم نمیاد ازش بچه س هنوز دلم ی آدم پخته و مشتی میخاد
نمیدونم چرا با اینکه با من اینجوری رفتار میکنه ولی اومد از گذشته ای ک با یک دختر داشته رو واسه من وا کرد ک دختره ولش کزده نمیتونه فراموشش کنه و بعدشم آخرش گفت من رو دختر کلاسمون کراشم با اینکه میدونم لاشیه 😐
معلوم نیس چند چنده 🙄