😑اینا ک هیچی ی سری موجودات عجیب میبینم و دید به دنیای دور و ورم دارم خودمو بالا سر خودم میبینم یهو روحم انگار جاب جا میشه با ارواح مردگان خودمون بعضی وقتا ارتباط میگیرم ک حرفاشون با آینده ای ک پیش رومه دقیقا یکیه
یبار که بچه بودم یهو نفسم تنگ میشه و یهو میبینم انگار روحم جداس از تنم هر کار میکنم برنمیگردم یهو با شُک بدی بیدار میشم همون لحظه آینه تو اتاقم به شدت میکوبه زمین پدر مادرم میان بالا سرم
تو بیداری ک کلا تنها باشم به چخ میرم ی سری رفتم حموم تنهایی ی لحظه اومدم بیرون شمارو ببرم تا خواستم در حموم رو ببندم ی چیز سیاهی انگار دیدم فکر کردم توهم زدم شروع کردم به موهامو شستن یهو دیدم برقا به حالت خاموش و یکم روشن میرم هی قطع و وصل میشه بعد زیاد این اتفاقا میفته برام جابه جایی وسایل صدا هایی میشنوم ک انگار کسی صدام میزنه و کلا هر وقت اتاقم تاریکه و تنهام صدا پا میاد به شدت امروز بوتر بود هی میگفتم شاید من توهم زدم دیدم بالای دو ساعت این صدا پا میاد انگار کسی میدویید
وقتی ک چراغو روشن کردم در و باز گذاشتم برم چیزی بخورم بیام تا الان دیگ اون صدا نمیاد
خونمون هم ویلاییه