همش از من انتقاد میکنه
فقط دنبال بهانه و دعواس
چند روز اینطور شده نمیدونم چشه
میخوام باهاش حرف بزنم فقط گوشی تو دستشه ب من میگ نمیبینی گوشی نگاه میکنم حرف میزنی
من لال میشم
میگم بچه تب کرده گرسنه هس از صبح چیزی نخورده خیلی نگرانم میگ کی به بچه غذا دادی با اینک بارها تلاش کردم ولی چیزی نخورد
کی به بچه رسیدی ک بچه خود ب خود بزرگ میشه
امروز گفتم پولاتو خرج نکن ب هله هوله برو طلا بگیر لال کار چشم گف رف طلا بخره کاش نمیرف (قرار بود بخره ها من مجبورش نکردم فقط گفدم امروز برو )
همش زنگ میزد بهم داد میزد سرم ک خیلی درصداش بالاس نمیخرموو منم میگفتم خب نخر بیا خونه بعد عکس طلا میفرستاد بعد خودش زنگ میزد پولامو هوا میکنیو نمیدونی پولا از کجا درمیادو
کلا نمیدونم قصدو نیتش چیه
ولی من بدجور از زندگی افتادم دیگ متنفرم از همه چی
کلا نمیتونم بگم بالای چشت ابروعه
چ برسه حرف دلمو بگم
همش حرف دلم تو دلم میمیره و خاک میشه