عقد هستم همسرم فکر خونه نیست میگه میخام عروسی کنم خونه بابام میشینم میگم بعد سه سال عقد من حقم هس خونه بخام بهم گفت پاشو برو خونه بابات وحرفایی که خیلی ناراحت شدم ازحجم ناراحتی به گریه افتادم چند روزدیگم میخایم بریم مسافرت اما دوس ندارم حتی قیافش ببینم به نظرتون چیکار کنم
خود عزیزم ممنونم که شماروکنار خودم دارم❤️🥰شمایی که امضامو میخونی قدرخودتوخیلی بدون🌹
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
عزیزم دعا میکنم زودتر ازاین شرایط خلاص بشین بریم خونه خودتون اینجا خونه باباش دوطبقه هس از داخل خونه ...
فداتشم مرسی
الهی بگردم انشالله درست میشه شوهرت راضی میشه برید خونه جدا سعی کن از کسی که حرف شنویی داره پیش ببری حرفتو شاید گوش بده یا با زبون آروم قانعش کن قبل حرف زدنم تو صورتش آیت الکرسی بخون
عزیزم یه جا ک هستیم مامانش خیلی سیاست داره خیلی روی همسرم تاثیر داره میترسم اینجا بشینم اختیار این ک ...
مطمعن باش بخای قبول کنی و اونجازندگی کنی ..مادرش نمیزاره یه روزخوش داشته باشین ..دیدم که میگم ..هرچی دورباشی عزیزی..تمام تلاشتوبکن ..انشالله خداکمکت کنه .