تقصیر خودمم بود
دیشب یهو زنگ زدم گفتم میخوام برم پیش ماما
گفت چرا ماما قضیه چیه؟
بهش توضیح دادم ممکنه بعضی خانما خون نداشته باشن و من استرس دارم جوری نشون دادم که اره لابد چیزی شده
در حالی که هیچوقت چیزی نبوده فقط استرس داشتم و راجب ترسم با اون حرف زدم
یه سوتفاهمییی شده بود بیا و ببین
اخرشم با هزار قسم و قران سوتفاهم رو رفع کردم
اونم گفت دیگه نمیخواد بری پیش ماما بهتره راجبش هم حرف نزنی
اما میترسم دوستان بازممم میگم ترس دارم نکنه دوشیزه نباشم
تو شهرمون فقط یه متخصص ماما هست
قرار بود برم کنسرت با دوستام
پولم زیاد نیست (شهر ما کوچیکه کارت منم بانک پارسیانه که همه شهر ها این بانک رو ندارن و واسه گرفتنش باید برم شهر دیگه که فعلا شرایطشو ندارم فقط مقداری دستی دارم)
اخه چرا جوگیر شدم گفتم میخوام برم
الان کدومو انتخاب کنم نمیدونم چیکار کنم
خودش که میگه نرو نمیخواد