من 7ساله درگیر بیماری سلیاکم
یه جور حساسیت غذایی نسبت به گندم و جو
نون و خیلی از مواد غذایی برام خطرناکه و رژیم غذایی سفت و سختی دارم
عقدین؟ که دیر دیر کنار همید؟
فرض کنیم این تسنج ها بخاطر جن باشد این فرض است
خب شما جن را باید دور کنید از خودت چطوری؟ یک قرآن کوچیک همیشه همراهت باشه.حرز امام جواد به بازو راست خودت و شوهرت ببند. ذکر لاحول ولاقوه جن دور میکنه زیاد بگوش.نمازات ترک نکن.جایی بخوابید که محل نماز خواندن شما باشد جن وارد نمازخانه نمی‌شود. اسناد دود کنید .اذان و اقامه بلند بخوانید.
برای تشنج شوهرت حتما دکتر داخلی اعصاب ببرید
حدودا شیش سالم بود
تا ۲۰ سالگی انواع و اقسام دردا، حسرت ها ، کمبود ها ، تیک عصبی ، افسردگی و .. داشتم !
الان خداروشکر از خودم و تمام گذشته ای که داشتم و تمام دردا و .. راضی ام !
تک تک دردا شد دیدگاه قشنگی تو زندگی که باعث شد دیگه هیچ دردی وجود نداشته باشه
اینی که میگم رو تصور کن!
تو یه دونه رو بر میداریم میکنیش زیر خاک !
سرده و تاریک !
اون دونه اون لحظه داغون میشه
چون آزاد بود
الان تو کردیش زیر خاک
سردشه ، تنگه ، تاریکه
فشار میاد میاد بهش
به تو ناسزا میگه
از دستت عصبیه
چون نمیدونه چه لطفی بهش کردی
چون نمیدونه نتیجه تمام فشار عاشق جوانه زدن و بزرگ شدن و درخت شدن و میوه دادنه!!!!!
الان درک میکنم تو شیش سالگی خدا مثل دونه من و کرد زیر خاک !
پس واسه چی نحندم؟ 🙂
اینکه هربار عهد میبندی با خودت دیگ عصبانی نشی باعث عصبانی تر شدنت هم میشه.
این عصبانی شدن و واکنش شدید نشون دادن یعنی مکانیسم و شیوه ی حل مساله برای شماست، شما در سالهای اول کودکی هنگام خشم و اضطراب و ترس و ... کسی رو نداشتین ک آرومتون کنه و کمکتون کنه آرومتر با مسائل برخورد کنین، همین الگوی رفتاری و هیجان و تنش زیااادی ک تجربه میکنین رو سااااالها با خودتون حمل کردین و دارین انجامش میدین، بعد چجور از خودتون انتظار دارین ی شبه و با یه نیت کاااملا برطرفش کنین؟درسته ک مشتاق تغییر هستین ولی نباید از خودتون انتظار غیرواقع بینانه داشته باشین چون با هر بار شکست اعتبارتون پیش خودتون خدشه دار میشه و این اضطراب و تنش رو در شما بیشتر میکنه،باید رو خودتون کار کنین، تکنیک آرام سازی یاد بگیرین، تکنیک گفتگوی موثر با خود و کاااملا قدم ب قدم این الگوی رفتاری رو تغییر بدین ، این کار یک شب و دو روز نیس!
زیاد
مرگ ناگهانی مادرم
ازدواجم
اتفاقات زمان ازدواجم
دوری از برادرم و بچه هاش
دخترم
نه ۲ساله ازدواج کردیم .۱.۵سال عقد بودیم پیش هم نخوابیده بودیم تاحالا .بعد ازدواج اینطوری شد .
هر ذکری بگین گفتم .شبا قبل خواب با وضو میخوابم،دعای معراج میخونم و... دیگه نمیدونم چیکار کنم .
دکتر هم بردیمش داره دارو میخوره .
ولی من میترسم ازش .روزا میچسبم بهش ،شبا می‌خوام ازش فرار کنم .
دیشب از خواب پریدم تا در اتاق خواب فرار کردم ،بعد یادم افتاد دارم چیکار میکنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز