آذم تا اخر عمرش ب مادر نیاز داره باردارم هفته های اخرمه گفتم خونمو سر و سامون بدم نزدیک زایمانمه چون تازه عروسم خونم اونقدر کثیف نبود ک کارگر بگیرم ی ذره هم دست و بال شوهرم بسته است ی سری کارایی ک میتونستم خودم کردم البته ب سختی ی سری کارای آشپزخونه رو واقعأ نمیتونستم انجام بدم مثل تمیز کردن زیر کابینت خواهرم طفلکی گیر داد بیام تمیز کنم برات اومد یک ساعتم بیشتر کار نداشت در حد ی تمیز کاریه خیلی ساده بود دیرش شد شوهرش زنگ زد بهش هرچی دهنش اومد گفت اونم با عجله رفت حالا موندم برای بد زایمانم میخاد بیاد چند روز پیشم بمونه شوهرش دمارشو درمیارن با بچش ای کاش ادم هیچوقت محتاج هیچکس نشه اعصابمم خورد شد از این وضعیت هی بهش غر زدم از اینور زیاد نمیتونم پشت فرمون بشینم نتونستم برسونمش کلی معطل شد اسنپ بیاد
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
درده بی کسی خیلی سخته همدردتم... به خونواده شوهر اگر آدمای خوبی هستن رو بزن کمکت کنن.. خواهرتم که بنده خدا خودش گرفتاره چه کنه... بازم خدا برات نگهش داره که با تمامه گیرهای شوهرش فراموشت نمیکنه و بهت سر میزنه
جهنم اون روزیه که در آخرین روز عمرت روی زمین ، انسانی که میتونستی بهش تبدیل بشی رو ملاقات کنی..