ماتازمان تولدبچه اولم دوسال عقدبودیم ویه سالم خونه خودم بودم که حامله شدم واون زمان یه پرایدمعمولی بالوازم نسبتاخوب داشتیم چون براجهازمون خوب خریدیم که من همه رودوباره مجددتغییردادم به غیرفرش ومبل ولوازم برقی تااینکه دختراولم بدنیااومدوشوهرم یه مغازه کوچیکی زد وبعدیه سال مجددتغییرشغل دادویه شغل دهن پرکن وتوچشمی داشت نمتونم شغلشوبگم خلاصه شوهرم دوسال ازمغازه جدیدش گذشت ویه ماشین گرون قیمت به پول ۵سال پیش ۹۰۰ملیون خریدوکم کم رفتاردیگران باماتغییرکردزمانیکه زندگی معمولی داشتیم دیگران بهمون احترام میزاشتن چون من وشوهرم ادمای مظلوم وبی حاشیه بودیم ولی بعدتغییرشغل شوهرم و...ایناکلااحترام وبرخوردهمون ادماچندبرابرشدهمه دیگه توهرجمع ومحفلی شوهرموخیلی عزت واحترام میزاشتن ادما همون ادمابودناولی صرفابه خاطرشرایط جدیدماتغییرکردن هه وچقدبد که پول به ادماشخصیت بده ماتاحدودی تواین شرایط خیلی توچشم اطرافیان افتادیم وناگفته نماندضررمالی هم داشتیم تمام لوازمموعوض کردم به غیراوناییکه گفتم وخلاصه عیدافامیلامیومدن ومیرفتن خیلی تعریف میکردن وپشت سرحسادت میکردناتوظاهردوست بودن حتی باورکنیداشخاص غریبه هم بهت احترام میزاشتن که اگه باهمون پرایدمیرفتی ادم حسابت نمیکردن پول واقعااحترام وتوجه میاره من به چشم خودم توبالاوپایین زندگیم دیدم کم کم اوضاع مابه کروناخوردوماضررپشت ضرروفقط تونستیم سرمایمون به هرمصیبتی بودحفظ کنیم وتواولین فرصت ماشین روبامقداری طلاتبدیل به ملک کردیم البته یواشکی به هیچکس نگفتیم شوهرمم مغازشوقراره جمع کنه وباپولش یه ماشین درحد۶۰۰اینابخریم ویه شغل جدیدشروع کنه یاباماشین کارکنه یاتوشرکت های خصوصی درخواست بده زندگی درس خوبی بهم دادکه ادمابه شدت موضعشون قابل تغییره