یه قسمت بود که آقاهه دم در خونشون رو داشت میشت یه زن با بچه شیرخوار اومدن داخل خونه گفتن تشنمونه
زن و بچه آقا هم نبودن بهش آب داد
و از اون به بعد بهشون کمک میکرد
تو اون دنیا ثواب کارش رو گرفت
تجربه اون آقا جذاب بود
یکی دیگه یه بازاری طلافروش بود که خیریه داشتن تو تجربش گفتن ظهور نزدیکه