بچه ها من خیلی دختر مستقلیم از بچگی که بابام بزرگم میکرد بهم یاد داد مسئول آیندم باشم منو قوی بار آورد با خیلی مشکلا جنگیدم همیشه بهم جسارت برابری با جنس مخالف داد هرگز نگفت تو دختری اینکارو نکن همیشه خدا پشتم بود و فقط راهنماییم میکرد اجبار هرگز هیچوقت حسرت بیرون رفتن تا ۱ شب احساس نکردم هیچوقت دوست جنس مخالف برام ایراد نداشت
حالا که نگاه میکنم همه اینا اینکه وقتی با نامزدم بیرون میرفتم دنگی حساب میکردم اینکه حس میکردم منم همونقدر وظیفه پول در بیارم و زندگی بسازم اینکه درسم همیشه در الویت بود باعث میشد طرفم پرو بشه !عین یه مرد باهام برخورد بشه اگه نکنم کاری طلبکار بشه اون بشه پرنسس و منم که...
کاش بابام بهم یاد میداد من تنها حالم بهتره ...