متوجه منظورت نشدم اسی فقط اگه خدایی ناکرده پای ی آدم عوضی به زندگیت باز بشه دردات هزار برابر. میشه
اره
همین امشب یه نفر یه کامنت برام گذاشت خیلی دلم گرفت بعد رفتم جواب بدی دادم عذاب وجدان گرفتم
واقعا بعضی ادما بد رفتارن
خانما ی مسأله ای هست خاستم واسش تاپیک بزنم دیدم ارزش ندارع ولی از ی طرف زورم میاد بگم ؟؟؟ اسی اجازه میدی
دیدی؟؟؟؟
ما از خدا شرممون میشه تلافی کنیم و اونا میتازونن
چند روز پیش هم اتاقیم خیلی حرفای بدی بهم زد
الان بدون اینکه دست خودم‌باشم میشینم پا میشم نفرینش میکنم
جوری دلمو شکست که تموم وجودم داره نفرینش میکنه
اصلا دلم نمیخواد نفرین کنم و تمرکز کنم‌روش
ی مرد همسایه هست وقتی ماشینم دم در بود مشکلی پیش میومد بدون هیچ منظوری برام درستش میکرد خیلی محترمانه ولی چندییین بار بعد دیدم بد نگام میکنه همش منتظره من بیام بیرون منو نگاه کنه من جز ی سلام خشک و خالیهیچ برخوردی باهاش نکردم حتی تو پله ک میرم بالا از بیرون معلوم بود ک می ایستد نگاه میکنه و من حتی نگاه نکردم فقط متوجه می‌شدم و پنجره رو برا همیشه بستم ..حالا از بس بهش بیمحلی کردم تازگیا تا منو میبینی خیییلی تابلو می‌ره داخل تا من بیام تو یا خودشو ازم مخفی میکنه یا سرشو سریع میچرخونه انور جلو کارگراش ک یکیش اشناس خیلی نگران اینم ک کسی راجب من بد فکر کنه و اینکه انگار زورش گرفته من اتفاقا خوشحالم ک دیگه زیر نظرش نباشم ولی از طرفی میگم حالا لازم نیس عین دشمنان رفتگار کنه بنظرتون چرا؟؟
بنظرتون زورش اومده ک اینهمه بیمحلی کردم ؟ یا قضیه چیز دیگه آیه ک من بیخبرم
خب اون دیده ک بی توجهم چرا دیگه برعکس شده حداقل عادی باشه اینجوری همسایه ها فکر بد میکنن من نگران اینم
