:خیلی از شوهرم ناراحتم دیروز میخاست با دوسنش بره گیم نت ۲_۳ ساعت نزاشتم سر اون لج کرد یکم بگو مگو کردیم بعدش دیگ من صحبت نکردم باهاش گفت انقدر بهم گیر میدی دلم میخاد صبح تا شب برم سرکار خونه نیام خیلی دلم شکست جمع کردم گفت ببر منو خونه بابام نبرد اما از دیشب ن من باهاش صحبت میکنم ن اون خیلی در حد کارهای خونه و خرید دیشب من ازش جدا خابیدم امشبم اون رفت تو اتاق خابید من با بچم تو پذیرایی موندیم هر شبم تو پذیرایی میخابیدیم ۳تایی خیلی عجیبه برام رفتارش تا الان قهری نداشتیم ک ۲ روز بکشه و احساس میکنم با اومدن بچه دوستداشتنش خیلی کمرنگ شده حالم بده واقعا حس میکنم عین قبل بهم توجه نمیکنه قبلا خیلی بغلم میکردم حواسش بیشتر بهم بود
باهاش صحبت کردی بگی این حساتو؟ با لحن دعوایی نه، اروم منظورمه
چ ربطی ب بچه داره مگه مادرشی که اجازه رفتن ندادی
چرا محدود میکنی بیچاره رو میذاشتی ۲ یساعت میرفت یکم مغزش هوا میخورد خوب بود اگه بهت دروغ میگفت
جدا کردن جای خواب بدترین شیوه قهر کردنه
متاسفانه بدجور خراب کردی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز