جریان از این قراره که من با یک پسر عراقی که ساکن شهر بصره اس دوست شدم و اون هر هفته یکی دو بار از بصره میومد شهرمون که منو ببینه
اخرا بهم میگفت که تو بیا شهرمون ببرمت بیرون دور بزنی و فلان دوست داشت منم برم یبار اونجا دیدنش
حالا منم پاسپورت نداشتم و... دیگه پاسپورت درست کردم و برا اول بار تو عمرم دلو زدم به دریا و مرز شلمچه رد کردم رفتم دیدنش عراق😂 ایقد ترسیده بودم که وای نکنه بلای سرم بیاره تنها پاشدپ رفتم و فلان ....
تااینکه رسیدم رفتم پیشش منتظرم بود قشنگ در سالن که مهر زدم
خلاصه رفتیم با ماشینش دور زدیم بعدرستوران و کافه و کلی خوش گزرونی منو رسوند شلمچه و برگشتم
البته این بار اولی بود که رفتما
بعدش که فهمیدم ادم خوبیه و .. دو مرتبه دیگم رفتم یعنی جمعا ۳ بار رفتم اونجا دیدنش این هفته ام تصمیم دارم باز برم🥲🥲🥲🥲🥲🥲