غروب جمعه دلگیره درست ولی تا تا حالا غروب جمعه لب دریا رو دیدین ؟ خیلی حس سنگینی داشت و ترسناک بود ظهر رفته بودیم لب دریا که پارک هم داشت چادر زدیم با فامیلامون اینا خیلیم شلوغ بود و هوا سردرد بود منم خسته بودم گرفتم توی چادر خوابیدم تا غروب بعد غروب که بیدار شدم دیدم هیچکس نیست حتی یه نفر هم نیست هوا تاریک و سرد و سکوت مطلق بقیه خوانوادم رفته بودن بازار بچرخن منم که نمیتونستم برم باهاشون بخاطر همین
بیدارم نکرده بودن واقعا حس ترسناکی داشتن تا نیم ساعت همینطوری نشسته بودم تو چادر منتظر موندم بیان دنبالم