خانما من ۲۴ سالمه دخترمم نزدیکای۴ سالگی هستش از این وضع زندگی خسته شدم شوهرم اصلا یه بار نمیگه من بچه رو میبرم بیرون تو یه ساعت برا خودت باش یا دوست دارم باشگاه برم نمیذاره دلم میخواد رانندگی کنم نمیذاره ته تفریحم خونه مامانمه شب و روز دارم تو خونه راه میرم واقعا من آفریده شدم که از صبح تا شب تو خونه کار کنم ظرف بشورم جارو کنم و بچه دسشویی ببرم دلم میخواد پیاده روی برم میگه ما وقتی راحت میشیم که بچه هامون ۱۰ سالش بشه البته منظورش منم چوم خودش هر وقت بخواد میخوابه سالن میره یا هرجا که دلش خواست میگم اومدیم من تا ۶ سال دیگه مردم واقعا آرزو های من مسخره نیست که به گور ببرم میگه نه بمیری دیگه به این چیرا فکر نمیکنی اصلا همه انگیزه م از دست رفته قبلا هر موقع میخواستم رژیم میگرفتم الان نمیتونم صبح ها زود پا میشدم الان نمیتونم هرچی تصمیم میگیرم بعدش میگم تمام دلخوشی من همین خوردن و خوابیدنه دیوانه ای دیگه نخوری و نخوابی که برو بمیر دارم افسرده میشم یه راهکار بگید تو خونه چیکار کنم روحیه م عوض بشه