مامانم صورتش خیییلی چروک داشت همه فامیلا میگفتن حتی مامانبزرگم بهش میگفت من از تو جوون ترم
منم از سر دلسوزی به مامانم گفتم برو بوتاکس کن(خودش بشدددت بشدددت مخالف بوتاکس بود) خلاصه انقدر من باهاش حرف زدم تا راضی شد و گفت بخاطر تو میرم
الان بعد ۱۶روز یکی از پلک هاش افتاده 😭خیلی ناراحتم بخدا از سر دلسوزی بهش گفتم بره بوتاکس کنه .از عذاب وجدان دارم میمیرم 💔
دکترشم متخصص و باتجربه بود