خدا صبرت بده
درکت میکنم
جاری من زنگ میزد
دوازده شب
بعد یه بار من گوشی شوهرمو برداشتم جدی گفتم بله
گفت اِ توووویی رضا کجاس
بخدا بدون سلام و ...
گفتم حمومه
گفت ببر بده گوشیو کارش دارم
منم گفتم چقدر مگه مهم هست که میگی ببر بده کارش دارم اون زیر دوش هست
اصرار کرد
منم بردم حموم
شوهرم گرفت
بعد که اومد بیرون
گفتم چی میگه
برگشته میگه زنداداشم میگه فردا علی اردو داره مدرسه ش ۲۰ هزارتومن برام بزن
یعنی خون خونمو میخورد
انقدر داد و بیداد کردم
مگه شوهر نداره
قشنگ خودمو خالی کردم
شوهرمم گفت اره اینو ما حریف نیست
تا گذشت
فرداش باز زنگ زد
رضا منو ببر درمانگاه
دیگه مستقیم گفتم رضا مگه بیکاره از چالوس بیاد کرج تو رو ببره درمانگاه به شوهرت بگو
ببین با هر بهونه میکشوند شوهرمو اونجا
اینم خر
تازه ماشینم نداشتیم