2777
2789
عنوان

مامانهای مرداد 89

| مشاهده متن کامل بحث + 37808 بازدید | 687 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



فدااااااش بشم این خانم خوشگله رو دلم براش یه ذره شده

دوستم حداقل بازم ازش عکس بزار بد جنسی نکن
من دلم می‌خواهدخانه‌ای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام،گل بگو گل بشنو…؛...
شرط وارد گشتن،شست و شوی دل‌هاست،شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست…روی آن با قلم سبز بهار، می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست ،تا که سهراب نپرسد دیگر” خانه دوست کجاست؟"
حاجی ما هنوز هیچی بلت نیست! نه درست درمون حرف میزنه، نه رنگها رو میگه، نه شکل بلته! کلا بی سواته بی سوات!! ولی خوب لات بازی هر چی دلتون بخواد داره. آخر شب میخواد بخوابه میگه مامان آب میگم برو خودت بخور من خسته ام! بچم نزدیک بیست تا پله رو تو تاریکی خیز برمیداره میره پایین بعد صدای ترق و تروق ظرفها میاد معنیش اینه که داره یه لگنی قابلمه ای چیزی برمیداره بذاره زیر پاش! بعد هم از آبسردکن یخچال که زیرش همیشه یه لیوان هست هی قورت قورت آب میخوره دوباره میاد کنار پله ها از همون پایین داد میزنه مامان آب! (یعنی خوردم) منم میگم داد نزن امیرمهدی بیدار شد!! بیا بالااااااااااااااا

امشب رفته بودیم بیرون با اصرار دسته کلید باباش رو گرفت. ما تو دفتر مشاور املاک نشسته بودیم، دیدم رفت بیرون! آمارشو گرفتم دیدم با کلیدهای باباش داره در ماشین های مردم رو باز میکنه!!!!!(این آیکون تعجبه هم که نیست!) سه تا ماشین رو با کلیدهای مختلف امتحان کرد دست آخر اومده پیش من سه تا از انگشتهاشو نشون میده با لحن لوس و گوش دراز کنی در حالیکه با نگاه مظلومانه به ماشینها نگاه میکنه میگه مامان سه ایویوویی یایا!! (یعنی مامان بذار من سه تا رانندگی کنم!)( بعد از سه تا هم با دستهاش فرمون میچرخونه!) البته فکر کنم سه رو بلده. بزرگترین عددش هم ده تاست که مامان و بابا رو دوست داره. کمترینش هم یکه که وقتی میخواد منو راضی کنه به یکی هم قانعه!

انصافا خوب میرقصه. نمیخوام اغراق کنم ولی واقعا با هر آهنگی متناسب میرقصه. وقتی کردی یا لری بشنوه حتما یه دستمالی کمربندی چیزی برمیداره میچرخونه. با عربی یه طرف باسنش رو میلرزونه! (الهی مادر به قربونش بره) با آهنگهای رپ و هیپ هاپ گردن میزنه و با آذری هم پا میکوبه. (مربیش من نبودمااااااا فیلم تولد و رقص عمه جون!)

فلافل با سس تند، سیرابی، کله پاچه، نوشابه گازدار فیوریتشه. خلاصه جواتی واسه خودش. حالا هی شما با بچه هاتون پازل و الفبا کار کنید!!! بابا بذارید حال کنند آخه! (نصیحت یه مادر ناباب)
واااای چقدر خوب که خودش میره اب می خوره دنیز تازگیا وقتی می خواد بخوابه اخرین تیری که در مقابل نخوابیدن رها می کنه اینه که مامان اب می خوام و این آب باید همین الان از یخچال در بیاد و من ه باید برم براش بیارم
من دلم می‌خواهدخانه‌ای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام،گل بگو گل بشنو…؛...
شرط وارد گشتن،شست و شوی دل‌هاست،شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست…روی آن با قلم سبز بهار، می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست ،تا که سهراب نپرسد دیگر” خانه دوست کجاست؟"
واقعا که مرسده
در مورد دانشگاه هم یه روز مصطفی نگهش میداره یه روز من کلاسو میپیچونم یه وقتا میذاریمش خونه مامان اینا همینطور کجدار و مریض پیش میریم
از چه دلتنگ شدی ، دلخوشیها کم نیست . . .
چه با حال دنیز هم خیلی سر جونشو و بدنش و سلامتیش میترسه (این خصیصه از خانواده پدری به ارث برده) چند روز پیش رفته بودم با علیرضا بیرون ایشون پیش مامانم بودند با هم بازی می کردند که نوک مداد دستشو می خراشونه وقتی رسیدم خونه دیدم از بغل مامانم پایین نمیاد و یه چسب بزرگ زده کف دستش !!!!!

دستشو همین جور باز تا فردا بد از ظهر نگه داشت و هیچ کار باهاش نمی کرد هر بار هم میشستم باید چسبشو عوض کنم میکروبی نشه !!!!

تا اینکه فردا شبش باباش براش باز کرد تا دستشو یکم تکون داد
من دلم می‌خواهدخانه‌ای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام،گل بگو گل بشنو…؛...
شرط وارد گشتن،شست و شوی دل‌هاست،شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست…روی آن با قلم سبز بهار، می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست ،تا که سهراب نپرسد دیگر” خانه دوست کجاست؟"
الهیییییییییییی امشب ناراحت نبود بخاطر پاش؟؟ اذیتت نکرد؟؟ برعکس بردیا حسین هزار ماشالله تحمل دردش زیاده و البته نازکش هم نداره بچم. چند وقت پیش رفته بودیم پیاده روی. طبق معمول تا یه موتور دید کنار پیاده رو پارک شده پرید روش! یه لحظه دیدم صورتش یه حالتی شد ولی تا دید من الان ممکنه بهش تذکر بدم خودش زودی اومد پایین و هیچی نگفت. وقتی رسیدیم خونه میخواستم لباسشو عوض کنم دیدم روی زانوش یه تاول بزرگ زده که احتمالا اگزوز موتور داغ بوده پاشو سوزونده آخه شلوارک پاش بود. هوس می می هم زیاد نه. صبحها که میاد تو اتاق ما از اونجایی که من حجاب اسلامی ندارم میاد یه کم نازش میکنه! ولی در کل چون خیلی این مدت بردمش گردش وقت نکرد بهانه گیری کنه و الان از خواب بیدار میشه دیگه سراغ خوراکی و غذا رو میگیره.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز