بچه ها فردا تشیعه امشب گفت من فردا نمیرسم نه مراسم برم نه تشیع باهام میای بریم خونه ستاره؟
من دوست دارم تو باهام باشی میرم اونجا ولی اگر اذیت میشی نیا.
منم چون ستاره مراسم بابام اومده بود رفتم
بعد این دختر انقدر فیلمه، نمیدونید چه اداهایی میومد و چه طور جلب توجه میکرد. یهو بافتش رو در میاورد از تنش یهو نمیدونم وایمیستاد سرپا شروع میکرد شیون کردن. حالا ددسته تو عزا نمیشه ادمها رو قضاوت کرد ولی من میدونستم که اصلا باند عاطفی به پدرش نداره و خودشم خسته شده بود از نگهدادی پدرش چون سالها مریض بود
اکس شوهرمم بود. اومد تو یهو تمام بدنم گر گرفت ولی اون رفتارش خیلی عادی بود اومد دست داد با من با شوهرمن سلام احوال پرسی عادی کرد ولی همو نگاه نکردن نه شوهرم اونو نگاه کرد نه اون شوهرم.
یکم اروم شدم
تو ماشین بهش گفتم چرا بهم دروغ گفتی. گفت دروغ نبود اون موقع که بهت زنگ زدم واقعا میخواستم برم باشگاه یهو ستاره زنگ زده منم باشگاه رو کنسل کردم ولی نمیدونستم چطور بهت بگم
امیدوارم نره.
امشب خیلی تو خودش بود کاری ندارم مراسم عزا بود ولی در همون حدم پعاشرت نمیکرد بل دوستاش اونا حرف میزدن یا دلداری میدادن شوهر من مدام تو گوشیش بود یا سر اون مسئله کاری من با من حرف میزد
خود استارتر هم پرستار هست و این عجیبه این رفتارها مگه مدرسه و مهدکودک هست که میرین کنارش باشین بنظرم کار بچه گانه حالا هرچقدر تحصیلاتتون بالا باشه و شاغل باشین و اینکه امیدوارم تایم استراحت برین که مریض ها و بیمارها تحت شعاع قرار نگیرن و اینکه یادتون باشه بقیه همکار ها اون غذا ها رو میبینن و امیدوارم برای بعضیاشون ببرین حداقل بوش نیچه تو کل محیط گناه دارن بنده خدا ها ....
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز