از مغازه از این نان فانتزی ها چی گرفتم نصف پولش رو یادش رفت بکشه منم نگاه نکردم بعد تو راه دیدم نصف کم کشیده کلی راه برگشتم رفتم بهش میگم میگه برو بیار از پاشین دوباره وزنش کنم بعدم کارگر مغازه تا نزدیک ماشینم پست سرم راه افتاد اومد که برم چی ها رو بیارم
منم یه بار شلوار گرفتم پرو کنم همیشه عادت دارم به فروشنده میگم لباس رو براتون گذاشتم رو میزتون به اونم طبق روال گفتم جلوی یه عالمه ادم وایستاد شلوارای قفسه رو شمرد شلوار خودمو که تنم بود نگاه کرد بعد گفت باشه برو خیلی بهم برخورد واقعا
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
کارت درست بوده اما من بودم بعدش میگفتم رفتارتون توهین آمیز بود چند وقته دیگه از رفتن مغازه و هایپر و .....چندشم میشه ی جا میری یکی اسکورت میکنه ندزدی ی جا میری مغازه دار سوال میپرسی جوابتو نمیده ی جا میری داره با دختره ....ی جا دیگه بوی غذا پیچیده از صبح ته مغازه غذا بار میزارن ی جا دیگه بوی سرویس مغازه ... رفتم آزمایشگاه پسره از هیچ زنی نمیگذره نه قیافه براش مهمه نه سن و سال به هرکی میرسه تا ی لیس نزنه ازش رد نمیشه تو این دو سه ساله چرا اینقدر مردم بیادب و بی قید و بند شدن
واقعا خیلیا اصلا من موندم دیدم بقیه هم یجوری نگام میکنن انگار واقعا دزدم خیلی ناراحت شدم دیگه پامم مغازش نذاشتم درخالی که خودم دیدم که چه ادم نادرستیه لباسای کثیف شده رو میشوره میاره دوباره میفروشه زنش خیاطی بلد نیست میگه ما خیاط داریم میره لباسارو خراب میکنه یه پول خیاطی هم میگیره ابروی طرفم نیبره که تو مشکل داری خیاط کارش درست بوده قسمشم همیشه حضرت ابوالفضله و دروغگو
واقعا خیلیا اصلا من موندم دیدم بقیه هم یجوری نگام میکنن انگار واقعا دزدم خیلی ناراحت شدم دیگه پامم م ...
چوبشو میخوره یکی از فامیل از جوانی عادت قسم دروغ و دولا پنلا فروختن داشت از صبح تا شب هزار تا قسم دروغ میخورد چند سالی سود بود و از هیچ به همه چیز رسید اول دخترش فرشته بود مهربون خانم مفت مفت صحیح و سالم مرد بعدم ورق برگشت و نشست خاک سیاه به نون شب محتاج بود پسرشم معتاد شد