2777
2789
عنوان

با یکی اشنا شدم

71 بازدید | 10 پست

ادبیاتش رو اعصابه

مثلا میگه دست خوش بنازم چاکرتم

از ناموسا که زیاد استفاده میکنه

اصلا روم نمیشه باهاش جایی برم بخاطر نحوه صحبتش

تو خیلی با ارزشی دختر ❤    در دنیای پر از پیچیدگی، همیشه جستجو برای درک بیشتر ادامه دارد. علم برای من فقط یک مسیر نیست، بلکه یک هنر است. همیشه می‌گویم: «هر درد، درسی دارد.»فراتر از علم، به انسانیت ایمان دارم 

کات کن

مجبور نیستی با لات بمونی تو رابطه

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

باحاله کهولی اگه خوشت نمیاد خب بهش بگو همین اول

مثل لاتاس

زشته خب

تو خیلی با ارزشی دختر ❤    در دنیای پر از پیچیدگی، همیشه جستجو برای درک بیشتر ادامه دارد. علم برای من فقط یک مسیر نیست، بلکه یک هنر است. همیشه می‌گویم: «هر درد، درسی دارد.»فراتر از علم، به انسانیت ایمان دارم 

کات کنمجبور نیستی با لات بمونی تو رابطه

فک کردم خودم فقط حس بد گرفتم


تو خیلی با ارزشی دختر ❤    در دنیای پر از پیچیدگی، همیشه جستجو برای درک بیشتر ادامه دارد. علم برای من فقط یک مسیر نیست، بلکه یک هنر است. همیشه می‌گویم: «هر درد، درسی دارد.»فراتر از علم، به انسانیت ایمان دارم 

فک کردم خودم فقط حس بد گرفتم

نه

سطحش پایینه

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792