از دیشب سر یه موضوع باهم بحثمون شد تا امروز عصرم حرف نزدیم باهم مقصرم جفتمون بودیم دیگه عصر اومد عذرخواهی کرد و اینا بعد که داشت میرف سرکار همیشه عادت داره منو بغل کنه و بعدش بره ولی امشب من زیاد بهش محل ندادم فهمیدم ناراحت شد به نظرتون چه پیامی بهش بدم از دلش دربیاد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
سعی کن از الان درستش کنی نمیدونم چه جوری من ۱۶ساله زندگیم این طوره همه از زرنگی تمیزی من میگن شوهرم ...
خیلی بده بخدا هروقت از سرکار اومده چایی و غذا حاضر بوده خونه عین دست گل مرتب ولی باورت میشه خودم از زندگیم لذتی نمیبرم فقط یاد گرفتم بی محلی کنم و سکوت چون حوصله بحث ندارم