سر صبحی دعوامون شد سر گیرای الکی
امروز هم از سر کار و باشگاه اومده فقدددد رفته تو گوشی
از صبح هم نه زنگ زده بود نه پیام داده بود
بهشم میگم میگه سر به سرم نزار حوصلتو ندارم برمیگردم ی چی بهت میگم😔
چند وقته اعصابش ب خاطر مشکلات بیماری باباش خورده
نمیدونم واقعا چیکار کنم
منم این وسط آدمم به من چه خب...
مثل پدر خودمه من هم ناراحتم
ولی این وسط من چه گناهی دارم!!!
شاید بیماریش سالها طول بکشه مگه ما نباید زندگی کنیم؟
میشه لطفا بیاید تاپیک بارداریم؟
باهاش مدارا کن
پدرش چش شده؟
عزیزم باهاش راه بیا همیشه ک قرار نی زندگی گل و بلبل باشه
مردا تا یذره مشکل دارن خونواده هاشون ما باید درکشون کنیم اما اگه خونواده های ما مشکل داشته باشن هی میزنن تو سرمون
بهانس کسی برا بیماری کسی توهین بی توجه بداخلاقی نمیکنه
خودش همینجوره
ببین اینجور موقع ها مردا درگیری فکر زیاد دارن تو سعی کن با آرامش و صبوری بری جلو اگه بخوای یه چی تو بگی دوتا اون ک زندگی نمیشه
یه کمی باهاش مدارا کن تا این بحران رو پشت سر بذاره
راه دوری نمیره 😘
یه مدت کاریش نداشته باش برمیگرده به تنظیمات کارخونه
توام زیاد دور و ورش نرو اگه خیلی کشش داد بشین حرف بزن بگو پدرت برامنم عزیزه ولی حق نداری زندگی و به کام من تلخ کنی منم صبرم تا حدی هستش
فقط می‌چسبید ب شوهر بیچاره
میخواید زنگ تفریحتون باشه.
همه چی رو یکجا ازش میخواید
پدرش بیماره
شما طلبکارم هستید
برید بیرون واسه خودتون دوست پیدا کنید تا دس از سر شوهر بیچاره بردارید.
اینقدر مهر طلب نباشید.
