شنیدم یه اتاق هست که مردای زندان میتونن با همسراشون رابطه برقرار کنن راست و دروغش نمیدونم
واقعیته
چون همون هم نباشه ممکنه بلایی سر خودشون بیارن
همینجوریش تو زندان مردا ترتیب همدیگه رو میدن انقدر فضاش کثیف و افتضاحه که تصورشم نمیکنی مگر اینکه کسی که دیده برات تعریف کرده باشه
پیام های دعا یا صلوات رو لایک کردم بدونید دعا کردم براتون متقابلا التماس دعا دارم🙏برای بچه دار شدنم سه تا صلوات بفرستید لطفا🙏درخواست دوستی نمیپذیرم اگر مورد خاصی بود توی تاپیک هام بگید با هماهنگی درخواست. و برای همسرم: چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
شنیدم یه اتاق هست که مردای زندان میتونن با همسراشون رابطه برقرار کنن راست و دروغش نمیدونم
درسته
حسین جان❤️سلام من بر تو باد در تک تک روزهایی که جهان هست،ماه و خورشید هست،آسمان هست،...امااااا من نیستم🌸از امروز(۲/بهمن/۱۴۰۲)نگران از دست دادن کاربریم نیستم.😊😌🍂🍂همیشه سکوت نشانهی تایید حرف طرف مقابل نیست.گاهی نشانهی قطع امید از سطح شعور اوست...!🤌🍂🍂خدای قشنگم؛خدای من♥️این روزها بیشتر حواست به من باشد!میگویند بزرگترین شکست از دست دادن ایمان است...حواست باشد که من شکست نخورم!من هنوزم تو را به نام قاضی الحاجات میخوانم؛حتی اگر همهی التماسهایم را نادیده بگیری...هنوز هم تو را الرحمن الراحمین میدانم؛حتی اگر سخت بگیری...هنوز هم تو همان خدایی! اما من...نگذار که از دست بروم عزیز دلم😍من امیدم به توست...برای دلم امن یجیب بخوان!امن یجیب بخوان تا آرام شود این مضطرب...تا آرام گیرد این قلب نا آرام من...♥️❤️❤️،یادمان باشد که ما خون دادهایم🇮🇷یک بیابان مرد مجنون دادهایم🇮🇷یادمان باشد پیام آفتاب🇮🇷دست نااهلان نیفتد انقلاب🇮🇷
مضخرف میگه مگه دولت فاحشه خونه باز کرده که خودش زن صیغه ای بده به زندانی هاش😐 ملاقات شرعی برای اون زندانی هایی هست که زن عقدی یا صیغه ای دارن ماهی دو بار اجازه دارن درخواست این ملاقات رو بدن همین
پیرزن صیغه ساعتی اضافه در کار نیست
شهریارا چه بجا زد فلکت سنگ محک تا تو باشی که طلا خرج مُطلا نکنی ، کاربر خانم 💕 ،اگه غلط املایی داشتم بهم بگو درستشو با سپاس 😁
من که شوهرم ۲سال زندانی بود نشنیدم اینو والا ...یعنی اینقد سست عنصر هستن مرد ها زنایی که برن توی یه اتاق که بقیه میدونن دارن چیکار میکنن..بعدم دوران که زندانی داری انقد اعصاب خوردی هست که وقتی برا این چیزا نمیمونه بنظرم
پیرزنه فکر کنم میرفته شاید یکی تنها باشه دلش بخواد این خدمت رسانی کنه
من همین به ذهنم رسید
پیام های دعا یا صلوات رو لایک کردم بدونید دعا کردم براتون متقابلا التماس دعا دارم🙏برای بچه دار شدنم سه تا صلوات بفرستید لطفا🙏درخواست دوستی نمیپذیرم اگر مورد خاصی بود توی تاپیک هام بگید با هماهنگی درخواست. و برای همسرم: چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤