توحساب ۱۵۰۰ هزار داشتم بعد شوهرم گفت برا روز زن ۹۰۰ بهت میدم منم که خیلی ذوق کردم گفتم برم چی بخرم رفتم طلا فروشی همیشه از طلافروشی محلمون میخرم بهش اعتماددارم رفتم دیدم طلاهاشو هنوز نچیده درب برقیشم نیمه باز بود یکم رفتم تو بازار چرخیدم دیدم هنوز باز نکرده رفتم جلو گفت درب برقیم خراب شده برو بعدا بیا گفتم عجله دارم میشه یه چیز خیلی کوچیک میخوام بعدش یه دختر خیلی باکلاس اومد گفت من از این زیر میام تو منم جوگیر شدم گفتم منم میام حالا باخودم گفتم حتما این خیلی پولداره بزا اول اون خرید کنه اونم خیلی باکلاس گفت من فقط ۲تومن دارم یه چیز ظریف میخوام طلا فروشه گفت هیچی نمیشه باهاش فقط پارسیان اونم هی خودشو لوس میکرد خلاصه همه طلاهای ریزشو براش وزن کرد هستین بقیشو بگم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بنظرم کار احمقانه هست آدم همه خرج روزانه اش رو بده طلا بعدا خرجی نداشته باشه
خب چرا عزیزم؟
من قبلا هم با پول تو جیبهایی ک بابام میداد یا مثلا عیدی هام یا کادو تولدم رو جمع کردم رفتم ی ربع سکه خریدم.. تازه من ک همشو پس انداز نمیکنم طوریکه واسه خودم هیچی خرج نکنم.. خرج های خودم رو هم میکنم ولی خب گفتم امسال کنکوریم خرج خاصی ندارم ن بیرون میرم ن مسافرت ن لباس پس پولم میمونه.. و خب بد نیست ک توی همین سن پایین پسانداز کردن رو هم یادبگیرم