2777
2789
عنوان

بیاین کتابی باهم حرف بزنیم

| مشاهده متن کامل بحث + 804 بازدید | 193 پست

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

انشاالله گرفتاری شما نیز حل شود

انشالله🙏

عضو کمپین ما باشید🌹 ایا واضحا در حق خواهرشوهرا در این سایت اجحاف میشود؟ ایا چون طرف عروسه هرچی بگه درسته؟ ایا از وجود انسان هایی که تا تاپیک راجب خواهرشوهر و برادر میزنی میان میگن به توچه رنج‌میبرید؟ ایا از وجود حامیان زنداداشان رنج میبردید؟ ایا از نبود منطق در این انسان ها رنج میبردید؟ عضو کمپین ما باشید. 🌹🙏 #حامیان_خواهرشوهر #ستاد_مبارزه_با_دشمنان_خواهرشوهر #منطق_را_پیشه_کنید [برای حمایت از ما هشتگ های مارا ابی کنید]

درود و تشکر از شما ،یه یاری حق در حال حاضر نه خواهر شوهر هستم و نه مادرشوهر و در آینده ممکن هست ،اما ...

میگویند رنج کشیده طبیب است

خدا میداند با تو چه کرده اند که اینگونه سخن میگویی

خوشا به سعادتتاما خودم که دو سر عائله دارم و هنوز نتمرگیده ام ،،تو بگو فردا چه کنم😅🤞

خود را بزن به مریضی و از شوهر تقاضا کن از بیرون ناهار بگیرد

ناهار را بخور و چند ساعتی بخواب انشاالله که اوکی میشوی

ما هم همینطور ای جوان دارویم زیر فشار به تنگا می آییمخدارا هزاران بار شکر انشاءالله هرچه زودتر بهبود ...

امان از این زندگی که برای ما تا اینجا فقط رنج و سختی داشت

خداوند عاقبت همه مارا بخیر گرداند

خود را بزن به مریضی و از شوهر تقاضا کن از بیرون ناهار بگیردناهار را بخور و چند ساعتی بخواب انشاالله ...

نه جانا کارگشا نیست،،هر شب همین بساط را داریم


صفایی ندارد ارسطو شدن،،خوشا پرکشیدن،،،پرستو شدن🤞

یکبار با دوستم رفتیم خانشان در دوران دانشجویی که جزوه از ایشان بگیرم یک داداش داشتند که خیلی مذهبی و پسر سر به زیری بود تازه نامزد کرده بود و تویه اتاق خودش بود  وما نمیدانستیم رفتیم خانه داشتیم بلند بلند راجب شب عروسی حرف می‌زدیم من خیلی بلند به دوستم گفتم بابا داداش تو که انقد مثبت هست باور کن شب عروسیش تا صب با عروس مینشیند و دعای کمیل میخواند بجای .....، دوستم هم بلند بلند می‌خندید ناگهان  دیدم سیاه شد و ساکت فکر کردم عقرب نیشش زده برگشتم دیدم داداشش پشت من وایساده صورتش قرمز شده ، فقط گفتم خداحافظ  و در رفتم 😁🤪😜🤪 فردایش دوستم آمد و گفت داداشم گفته است حق نداری با این دختر بگردی 😛😛

سعی کردم کتابی بگویم ولی نمیشد بعضی جاهایش 😁😁😁

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز