من یه مدت بخاطر درسم مجبور شدم خونه پدرم بمونم بماند که خرروز توهین و تحقیر بود میگفت برو یا هزار حرف
امشب دیگه برگشت گفت فک کردی مردم خرن میری تو اتاق اس ام اس بازی میکنی (منظورش مردی بجز شوهرمه 😐) یه مبلغی بهم ماهیانه میداد برگشت گفت حرومت بشه از دماغت در بیاد تو باید گشنه بمونی خوردی هار شدی از ماه دیگه گوهم بهت نمیدم باند شو گمشو برو خونت اینجا چی میخوای چرا موندی گورتو گم کن دیگه برو
همه اینا سر این بود که بهش گفتم چرا بطری آب سر کشیدی
بهم گفت من از اولم از تو خوشم نمیومد و تورو بچه خودم نمیدونم ایشالا فردا تو دانشگاه ذلیل بشی ابروت بره از ته دلم میگم
منم جواب همه ارو دادم نمیدادم دق میکردم
ولی خب آدما خودشون واسه خودشون احترام میخرن وقتی مادرم برمیگرده بهم میگه چ نده توقع داره بگم مرسی ؟
چهارتا از امتحانام مونده ولی مجبورم صبح جمع کنم برم خونم