بچه هامن مامانم چندساله میره سرکاریعنی یک سال بعدازازدواج من مامان رفت سرکارقراربوددوسه سالی بیشتر نره ولی الان ۷ساله میره ومن تواین ۷سال به شوهرم چیزی نگفتم چون شوهرم وخانوادش ازاون خانواده هایی هستن که دوس ندارن زن بره سر کار منم چیزی نگفتم باخودم گفتم دو سه سال بیشترمامانم نمیره سر کارچرا بگم حالابرای خواهرم خاستگاراومده خواهرم میگه من میخوام بگم مامان میره سرکار حوصله پنهون کاری ندارم ازاونجایی هم بااین شرایط اقتصادی مامانم بخاطر جهازخواهرم بایدبره سرکار حالامن موندم این وسط چیکارکنم بایدبگم چون اززبون خودم بشنوه بهتره تااززبون باجناق ولی چی بگم باید بگم تازه میخوادبره ولی اگه محل کارمامانم رو پیداکرد سراقشو گرفت فهمید مامانم اونجا سرکارگره مدیرسالنه ۷سال سابقه کارداره چی چیکارکنم
مگه مامانت داره جرم میکنه که اینطور برخورد میکنید
همتون
خواهرت اشتباه میکنه
چه لزومی داره بگه مگه باید از اونا اجازه بگیره مادرش بره سرکار
اصلا این چیزای شخصی رو نگین طرف پررو میشه
ب هیچ کس ربطی نداره ن باجناق ن کس دیگ مگه کار خلاف کرده بنده خدا
هرچی زودتر حقیقت رو بگی
بهتره
فقط هرکاری میکنی طولانی تر نشه
با افتخار هم بگو
اگه خودت با ضعف و اینا بگی خیلی ببخشید سوار میشن روت
به شوهرت چه ربطی داره؟ یعنی چی زن نباید بره سر کار؟
خدا مادرتم حفظ کنه که انقدر زحمت کشه
اصلا اونا چه حقی دارن که راجب به سرکار رفتن یا نرفتن مامانت نظر بدن
خودت رو دادی بهشون
خلاف شرعه مگه اشتباه کردی از اول نگفتی
با افتخار بگو هیج عیبی نداره
افکار پوسیده اونا خجالت آوره نه سرکار رفتن مادرت
چکار میکنه مامانت
به کسی چه ربطی داره؟
هرموقع کسی اومد جهاز برای خواهرت خرید و هزینه های زندگی مادر و خواهرتو داد اون موقع اجازه نظر دادن داره
عزیزم شما باید مثل شیر از همجنست که مامانت و آبجیت هستند دفاع کنی 👍
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز