میوفته که ۱۵ سال منو گزاشته کنار
روزایی بوده که ماهها تو بیمارستان بستری بودم اون یبار اومده عیادتم .
یا وقتایی که مشکل داشتم کنارم نبوده
تو شاذیهاش یادم نکرده و همیشه خانواده شوهرش از ازدواج دومشو ترجیح داده
تیر اخر وقتی زد که بهش زنگ زدم شوهرم بیمار بود و ماشینمون تعمیرگاه گفتم ماشینتون بده بریم دکتر گفت باشه ولی شوهرش ادا در اورد که خرابه....
میدونم همه چیز دست مامانمه و میتونه هوامو داشته باشه اما هرگز نخواسته...من تنهام نه خواهر نه برادر نه هم دمی دارم . دلم برای خودم میسوزه
😭💔
من نسبت به پدرم:
زنگ بزن. بخاطر دل خودت
منم دلم زیاد شکسته
عزیزم بیا بغلم🥲🖤
سخته عزیزم ولی قوی باش
تو خدارو داری عزیزدلم
😭😭دلم گرفت
عزیزم دلتو به زندگیت خوش کن خودت خونواده بساز منم تقریبا هیچ کسی را ندارم دلم به بچه هام خوشه
عزیز دلم ...شاید واقعا شوهرش نزاشته بهت سر بزنه یا ماشین بده عزیزم
بچسب به زندگی خودت
آدمای بی معرفت عوض نمیشن
در حد یه رابطه معمولی داشته باش و توقعت صفر باشه راحت زندگی کن و خوش باش
تو زنگ بزن خدایی نکرده بعد ۱۲۰ سال از دستش دادی لاغل جسرت نمیخوری کاش خودم زنگ زده بودم تو خوب باش مهربون باش کاری نداشته باش خدا هم هواتو داره اینجوری
نمیتونم باور کنم مادری نخواد بچه ش رو بیینه...حدس میزنم مادرتون زن مظلوم و تحت سلطه شوهرش باشه . اینطور نیس ؟
🫂🫂🫂
