2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خلاصه بهش پیشنهاد دادم چند وقتی باهاش بودم اما خیلی سخت بود رابطه با کسی که هر روز با یه دختر دوست میشد .

شهر کوچیک بود و زود به زود امارشو به دستم می‌رسید .

اونم از اون دسته خوشتیپایی بود که دخترا دنبالش بودن زیاد .


من خیلی خر بودم .واقعا نفهم بودم که برای همچین کسی گریه میکردم و خودم عذاب میدادم تهش بهش گفتم دوست ندارم با من که هستی با کس دیگه ای باشی .اونم بهم گفت من از اولش نمی‌خواستم تو رو .و فقط نمی‌خواستم دلت بشکنه .

چند روزی هم هست که می‌خوام یه چیزی بهت بگم روم نمیشه

بهم گفت می‌خوام بهت بگم که یکی از دوستام تو رو میخواد و ازم خواسته تو رو ولت کنم .

خودتم می‌شناسی اون دوستمو .

 فلانیپسر همسایت .

منو میگی انگار یه سطل آب داغ ریختن روم .

غرورم له شده بود حالم هم از خودم به هم میخورد هم از اونی که دوسش داشتم بیشتر از همه هم از پسر همسایمون .


دیگه ولش کردم اون به ظاهر عشقمو .

خیلی ناراحتش  بودم اما به خاطر غرور از دست رفتم بیشتر ناراحت بودم .

هر از گاهی که پسر همسایمون رو می‌دیدم انگار دشمنم رو می‌دیدم .میخواستم فقط فوشش بدم .

 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز