یک دوستی داشتم افغان بود البته قانونی اومده بودن و میتونست دانشگاه بیاد
یک پسره ایرانی تحصیل کرده که تو بالاشهر زندگی میکرد عاشقش شده بود پسره هروز با خانوادش دعوا میکرد بخاطر دوستم که برن خواستگاریش
باهم دوست بودن
بعد جالبه یک استاد خیلی جوون داشتیم تازه فارغ التحصیل شده بود خوشتیپ و خوش قیافه ترین آدمی بود که دیده بودم
اونم عاشق دوستم شده بود و میخواستش
اصلا خوشم نمیاد از کسی عیب بگیرم ولی دوستم که بعد یه مدتی شناختمش اصلا دختر خوبی نبود از هرلحاظ
زیبا هم نبود و...