قلبم شکسته
بریدم
هیج دلخوشی ای دیگه ندارم
داستان زندگیم از بچگی یه روز خوب نبوده از بچگی سختی بوده چرا هرچقدر التماس خدا میکنم من و نمیبینه؟ چرا همش بهم بدی میکنه؟ من خانوادم و انتخاب نکردم ولی من و توی این خانواده به وجود آورد من عاشق شدم یکبار فقط عشقمم ازم گرفت سه سال من و عذاب کش کرد بعد ازم گرفت نه از اول دوستی بهم داد نه خانواده پس من چی هر بار رفتم دکتر همشون نگرانم بودن هر مشاوری رفتنم همشون دلشون برام سوخت هرجه پا گذاشتم حتی اونام برام دلشون سوخت از اول تحقیر شدم چیزی جز ذهن و زیبایی بهم نداد نه پول داد ن خانواده نه عشق داد نه دوست داد هیچی الانم کاری کرد تنها دلخوشیم درس و دانشگاه بود دیگ ذوقی براشون نداشته باشم من که همه نمازام و میخونم من ک عبادتم از ته دل من ک روزه هام و میگیرم من ک بی حجاب نیستم من ک همیشه به بقیه کمک میکنم پس چرا یه بار منو نمیبینه چیکار کنم منو ببینه چیکار کتم یه نگاه بهم بندازه چیکار کنم