2777
2789

سلام خانما خوب هستین‌

ماجرا برای ۷ ماه قبله حامله بودم و اینکه سریع میگم بچه دارم شاید دیر شد و اینکه دلیلی ندارم دروغ بگم 

من به برادر شوهرم شک داشتم چون هیچوقت شوهرم نمیذاشت زیاد خونشون بمونم و نمیدونم حس ششم یا چی من همیشه فکر میکردم یه کارایی میکنه رابطم بت جاری هم زیاد خوب نبود یه روز به سرم زد من رابطمو باهاشون جور کنم تو یه ساختمونیم یکی دو هفته رفتم خونشون اونو دعوت کردم یواش یواش سر حرفو باز کردم میگفت به شوهرم اعتماد دارم و فلان

الان ادامشو مینویسم 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

چکارشون داشتی اگه جنسی نبود زندگی شون رو نمیریختی به هم حداقل

یاد جاریم افتادم تا فهمید شوهرم خیانت چتی کرده دوان دوان اومد بالا که آمار بگیره 

منم خنگ بودم به همه فهموندم ولی فهمیدم هر اتفاقی هم بیفته نباید به کسی بگی مخصوصا جاری که عین هوو میمونه مخصوصا اکه تو یه ساختمون باشی بپا ۲۴ ساعته داری

تو مثل یه خواب خوب فانتزی 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792